تبدیل کننده حجم موزیک (Convert the volume of music)

دانلود نرم افزار و عکس و آهنگ و کلیپ و مقاله و همچنین اخبار ... پروژه و سوالات امتحانی ..تبدیل حجم .Convert the volume of music

تبدیل کننده حجم موزیک (Convert the volume of music)

دانلود نرم افزار و عکس و آهنگ و کلیپ و مقاله و همچنین اخبار ... پروژه و سوالات امتحانی ..تبدیل حجم .Convert the volume of music

جای پای تو...

قلب
 کوچکم هدیه به تو...

جا پای تو

جا پای تو رو دیدم
جای پای رفتن نیست
این جاده ی رفتن نیست
صد بار بهت گفتم این را رسیدن نیست
جا پای نگاه تو رد منو گم کرده
تو منتظرش بودی تا مرد تو برگرده
پایان شب و جاده پایان منو ما نیست
صد بار بهت گفتم این عاقبت ما نیست
راهی که تو راهیشی من قبل تو برگشتم
من دیدم و فهمیدم از شب به تو برگشتم
این راهی که تو رفتی بی عشق نمی ارزه
پای تو همش مردن با عشقه که می ارزه
جا پای تو رو دیدم این جاده ی رفتن نیست
برگرد و به من رو کن این عاقبت من نیست
جا پای تو رو دیدم این راه رسیدن نیست
دلگیرم از این تصمیم این عاقبت من نیست


بقیه در ادامه مطلب...

تندیس

تویی تکرار من بی شک

من از تو سر نخواهم رفت

چه غم یارانه رفتی تو

من این گونه نخواهم رفت

تویی تکرار بی اندازه واژه

که احساسی به زیبایی غم داری

مرا در خویش تن گم کرده ای جانا

و میدانم مرا با خویش کم داری

تو تکراری و من انکار تکرار

کمی از من شکستن دست بردار

کمی خود را ببین گم کرده بی من

که خود را کرده ام وقف تو چون تن

من از تو سر نخواهم رفت

اگر چه با منی هر لحظه هر جا

تو فریاد منی ای سر به دامن

تو تندیس منی تا هست دنیا


خانه دوست

خانه دوست نمایان

راه پیدا و لیک

پای را یارای رفتن نیست

حال من را دریاب

که در این پای رمق دیگر نیست

نای من هرچه که بود

فقط اندازه پیدا شدن جایت بود

حال من را دریاب

وببین دل مردست

و از دوری تو پژمردست

خانه دوست کجاست ؟

خانه دوست نمایان

راه پیداست ولیک

 پای را یارای رفتن نیست


باغ بی برگی

به سر هوای عاشقی هست و به در نمیشود

به دل عذاب دوریت هست و به سر نمیشود

ز باغ بی بهار ما خزان گذر نمیکند

به باغ بی برگی ما غمت ثمر نمیشود

نمیشود برای دل از غم دوریت سرود

که از شکستن دلم دلت خبر نمی شود

راه رسیدن به تو به من خبر نمیدهد

برای پای در سفر ، سفر ، سفر نمیشود


به گوشت میرسد روزی

به گوشت میرسد روزی

و میبینی که تنهایی

و نامم را تو میخوانی

و میدانم که رسوایی

و از تو کس نمیپرسد

چرا دیگر نه شیدایی

به گوشت میرسد روزی

که من دیگر بسی دورم

و از من نیست پیغامی

 نه تقدیرست مجبورم


دلتنگم

من هم اندازه یک ماهی در تنگ بلور

من هم اندازه یک شب گریه

من هم اندازه چشمان پر از اشک خزان

من به اندازه یک دلتنگی

من هم اندازه یک حس غریب

من به اندازه یک دلتنگی دلتنگم

من به اندازه شوق یک نگاه

که هم اندازه یک فاصله ارزش دارد

من به اندازه ان شرم نگاه

که تو را میکند از قافله دور

که تو را میخواند

من به اندازه زیبایی تو دلتنگم


همون عاشق

همون عاشق همون بی کس همون درد

 

همون همدم همون هم خون همون سرد

 

همون  که نیست هیچ ردی از عشقش

 

همون که منو با تو اشنا کرد

 

همون که وقت رفتن گریه میکرد

 

یه چشمش اشک یکی اه و همه درد

 

همون عاشق که اون روز از نگاهش

 

یه دنیا حسرت و غضه گذر کرد

 

همون که روزی از تو قصه میخوند

 

همونی که واسه تو گریه میکرد


تو وقتی

تو وقتی میشکفی رو من
جهان قد یه لبخنده
به وقت ابری رویا
چشاشو رو تو میبنده

تو وقتی میرسی تا من
شبم از نور پر میشه
جهانم زیر و رو و دل
از این رویی به اون میشه

تو وقتی شکل غم داری
خیالم رنگ شب داره
یه دنیا ابر بارونی
تو دنیای تو می باره

تو وقتی با منی دنیا
نه قلبم میتپه تو من
یه ذره دل خوشی من
میشه دنیا عزیز من

نشی یک لحظه دور از من
که دل خو میکنه با غم
تو وقتی که بری از من
دلم یخ میزنه کم کم


نمیدونی


برای من که خاموشم

شبیه نور می مونی

صدات دیگه نداره جون

ولی پرشور می خوونی

نداری صورتی خندون

ولی مغرور می خوونی

منم اون عاشق حیرون

نمیدونی نمیدونی

 

این همه


این همه حسرت و اه سهم من بود نگاه

که به ان برق نگاه تو به صد رنگ بشد

 

این همه اشک و تباه

که ز دوری تو زندگی بشد

 

این همه رنج و گناه

که ز عاشق شدن از من سر زد

 

این همه چشم به راه

  که ز حجر تو نصیب من بشد 

 

این همه غصه و غم

که از این فاصله ها سر زده است

 

این همه عشق به تو

که به جز هیچ دگر هیچ نسیب من نشد

 


باید


روز باید باشد

تا که شب جرات عریان بیند

سرو می باید بود

تا به ان سو برسد محور دید

نعره سر باید داد

تا شود کر به صدای من و تو

خیره سر باید شد

تا شود رسم به خون لاله ی ما

مرگ می باید کشت

تا نمیرد گل سرخ

ترس باید افکند

تا نینداخت ز وحشت پرچم

دل خونین باید

تا خیانت نشود قالب روح

از شب اما باید

ترس را پس زد و رفت

باید افتاد به راه

تا به نور شب و سیاهی شکند

باید اهسته و پیوسته قدم ثابت کرد

تا نلرزاند دل این شب سرد


بی خودی


 بی خودی فصل تو و من

میگذره از روی اجبار

بیا و قاب نگاتو

از تو کنج طاقچه بردار

 

یا بیا بشکن سکوتو

بزار این دل جون بگیره

یا برو واسه همیشه

تا که جسمم هم بمیره

 

این دل بی کسو کارو

بی خودی دادم به دستت

چقدر من به تو گفتم

دیدی دل اونم شکستت

 

فکر بخشیدن اونو

تو بریز دور از تو کلت

تو باید بشکنی هر بار

اینم از اخر قصت

 

خاکستر من

یک نفس مانده به خاکستر من
همه زندگیم شب شده بود
یک قدم مانده از این زرد بهار
عشق تو راه مرا سد شده بود

من شدم نبودن من
من شدم قصه پاییز
من شدم بی تو و از تو
توی اوج گریه لبریز


باران

ابرا گریه میکنن داره بارون میزنه
من اینو خوب میدونم که وقت رفتنه


من باید بگذرم از تو تو باید رد بشی از من
مثل شرشر بارون میریزیم اشک وقت رفتن


دیگه هیچ پلی نمونده میون قلب تو و من
لبامون سردن و کم نور با صدات طلسمو بشکن


تو دلم یه حس تازست واسه خاطر جداییمون
نمیرسه به اسمون دیگه صدای هم صداییمون
 

داره بارون میزنه چیکه چیکه نم نم و نم نم 
با صدای پای پاییز میشکنه قلبم


آبان


ای همیشگی ترین تو
ای صدای سرد غربت
در زمان وپسین تو

 

ای تو رنگ و بوی تازه

ای تو رویای بزرگی

ای تو رنگارنگ لحظه

بی نهایت پر واژه

 

ای تو معنی نوازش

توی سنگینی غربت

توی لحظه های اندوه

واسه من عزیزترینی واسه شاپرک یه کندو

 

ای تو نامت تا همیشه

پر سربلندی و فر 

از بزرگی و جلالت

تو به این اسونی نگذر

 

معنی اسم تو آبه

قافیت قد یه دریا

وقت گریه کردن تو

جون میگیره کل دنیا


روزگاریست


روزگاریست که نیستی من دلتنگم

روزگاریست کا با غربت و غم هم سنگم

روزگاریست که از دوری تو

با تب و تاب دلم میجنگم

 

روزگاریست که با حزن دلم درگیرست

نرود عشق تو از دل نه این تدبیرست

روزگاریست که با یاد تو دل

همچو غربتست و هم شبگیرست

 

گریه شبانه را جز تو چه کس تدبیرست 

شعر عاشقانه هم از غم تو دلگیرست


خدا میدانید


با تو یا بی تو چه فرقی دارد این چه ظلمیست

 خدا میداند 

در حضور تو گذشتن از تو اشکین واراست 

خدا میداند

 از کنار تو گذشتن شکستن دارد

خدا میداند

بی قراری از برای تو چه شوری دارد

خدا میداند

تو نمیدانی از این دل 

خدا میداند

خبری نه اثری نه نمیجویی از این دل

خدا میداند 

تویی ان گمشده ی دل

خدا میداند 

تو نه اینی نه چنانی

خدا میداند

من همانم تو نه انی

خدا میداند

خدا میداند


چه دلتنگم


چه دلتنگم چه دلتنگم اگر امروز هم بیرنگ بیرنگم
اگر امروز هم من مثل دیروزم اگر با یاد تو با ترس می جنگم

اگر میترسم از فردا که فردا هم شوم غمگین و تنها

که از دوری بپوسم من بشم هم سنگر غم ها

 

 

تو اینجایی و من هر لحظه تو فکرت


تو اینجایی و من هر لحظه تو فکرت
تو تو قلبم و من هر لحظه با رویات
تو اینجایی و من دل شوره دارم
من از فکر جدایی بی قرارم
من حتی توی ان با تو بودن
از این دلشوره ارومی ندارم
اخه شونت کنارم وقت گریه
نیست که اروم سرم رو روش بذارم

 

دیگه این دل واسه تو طاقت خوندن نداره


یگه این دل واسه تو طاقت خوندن نداره

نه دیگه این دل من فرصت موندن نداره 

اینقده سنگ زدی از ته دل

که دیگه جایی واسه حتی شکوندن نداره


انتظار تو


ن به انتظار تو 

به تمام غروب رنگ دلواپسی

بخشیدم

 

من در انتظار تو 

حسرت رو با طعم تلخ

چشیدم

 

من در انتظار تو

 از فر تنهایی

ترسیدم

 

من به انتظار تو

تو هجوم سرد زرد

لرزیدم

 

من در انتظار تو

یک عمر را خاکستری

دیدم

 

من به انتظار تو

برای زندگی دوباره در

تردیدم

 

سادگی


سادگی مرا ببین

ببین که من شکسته ام

به جرم عشق عشق تو

در بندها نشسته ام

 

سادگی مرا ببین

گریستن چنین نیست

این حق حق است و های هوی

علاقه مندی این نیست

 

سادگی مرا ببین

خواهی دید عاشقم

من دورم از تو و شدید

بیزار از این دقایقم 

 

سادگی مرا ببین

ببخش تو ساده مرا

بگو که میبینم تورا

من اخر این جاده ها

 

برای من برای تو


خیال زیبای تو برای من

یک رنگی از من برای تو

رویای شبانه از تو برای من

یک صدا , عاشقانه برای تو


صداقت این دل تنها برای تو

شرافت گریه در شب ها برای تو

یک اشیان پر مهر و پر وفا

و این دل بی ریا برای تو


خیال زیبای تو برای من

یک رنگی از من برای تو

رویای شبانه از تو برای من

یک صدا , عاشقانه برای تو


این همه دلتنگی برای من

رسوایی عشق , چه ننگین برای من

ذره ای ارامش پس از این همه سال

با گوشه چشمی از تو برای من


خیال زیبای تو برای من

یک رنگی از من برای تو

رویای شبانه از تو برای من

یک صدا , عاشقانه برای تو

 

دلتنگی


این همه حق حق و گریه

ناله ام از سر تکرار

پیکر بی جان عاشق

دیده شد بر چوبه ی دار

 

نعره هایم سرد و کم سو

شکل بغض کهنه ی نور

شکل بی نهایت عشق

مثل یک خاطره دور


منه تنها


دل تنها

دل بیکس

دل گریون

لب به ظاهر 

شاد و خندون

 

من چه غمگین

تو چه بی تفاوت و سرد 

 

من چه ساکت

تو چه بی تفاوت و سرد

 

اشکام اروم

میریزه روی گونه

 

چیکه چیکه

همین اشکا 

دل من رو میسوزونه 

 

میسوزونه تن خستمو غمه تو

اخ چی میشد اگه میشد همدم تو 

 

کاشکی میشد

که بمونی 

واسم 

 از عشق بخونی

 

دل تنها

دل بیکس

دل گریون

لب به ظاهر 

شاد و خندون

 

من چه غمگین

تو چه بی تفاوت و سرد 

 

من چه ساکت
تو چه بی تفاوت و سرد

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد